بر
اساس ادبیات عامیانه ،مردم فصل زمستان را كه سه ماه يا به عبارتي نود روز طول مي
كشد به سه قسمت تقسيم مي كردند .
به
عبارتي قدیما چهل روز اول فصل زمستان(اول دي تا دهم بهمن) را كه سرماي شديد و
سوزناكي پديدار مي گشت و از نظر زماني طولاني تر بود را چله بزرگ نام نهادند.و از
دهم بهمن تا اول اسفند كه از نظر زماني نصف چله بزرگ مي باشد را تحت عنوان چله
كوچك قلمداد مي كردند.از اول اسفند ماه كه سردي هوا رو به كاهش مي گذاشت و كم كم
سبزه ها در دشت و دمن پديدار مي گشت را به اصطلاح عشاير شروع بهار مي دانستند.
همچنین از هفتم تا چهاردهم بهمن ماه هر سال در
زبان محلی به «چارچار» معروف است. این هشت روز که آخرین روزهای فصل زمستان است در واقع
سردترین و سوزناک ترین روزهای سال را شامل می شود.
در
سالهای اخیر و با توجه به پدیده گرمایش زمین این معادلات قدیمی ها نیز بهم خورده و
گاها مشاهده می شود اوخر زمستان و حتی بهار هوا سردتر از زمستان است. اما داستان این
دو چله بدین صورت است که ،چله ی بزرگ هم بزرگتر است و هم قسمت های بزرگتری دارد و
چله ی کوچک کوچکتر است و قسمت های کوچکتری
هم دارد . چله ی بزرگ و چله ی کوچک دو برادرند . برادر
بزرگتر دارای تجربه ی بیشتری است ودر
امورات پخته تر عمل می کند ولی چله ی کوچک
یعنی برادر کوچکتر که جسور و کم تجربه است .
او به برادر بزرگتر خرده می گیرد و به او می گوید
تو از اول دی کارت را شروع کردی و تا امروز که آخرین روزهای عمرت راسپری می کنی یعنی
تقریبا چهار روز دیگر به دهم بهمن ماه هست , کار شاقی نکردی نه انگار که زمستان
است و مردم برای انجام کارهای خود به راحتی از منزل خارج
شدند و به راحتی کارهای خود را انجام دادند و تو چه چله ای بودی و اصلاً نام تو را
چله نمی توان گذاشت که متاسفانه این مشاجره باعث اوقات تلخی برادر بزرگتر می شود
که در این روزها تغییرات نابهنگام جوی اتفاق می افتد . برادر گوچکتر با تندی با این
الفاظ ادامه می دهد , حالا ببین من که از تو کوچکترم چه کاری می کنم و به تو نشان
می دهم که چله یعنی چه.
خلاصه
برگردیم به چله ی کوچک یعنی برادر کوچکتر چله ی بزرگ که پس از این دعوا و مشاجره و عدم تاثیر پندها و
اندرزهای برادر بزرگتر یعنی چله بزرگتر که به هیچ عنوان به گوش چله ی کوچکتر نرفت
به مصداق این ضرب المثل معروف که " نرود میخ آهنین در سنگ " هوا به طور
ناگهانی در روزهای پایانی چله ی بزرگ و شروع چله ی کوچک ,یعنی , یازده بهمن سرد می
شود . و طی چند روز سردتر و سردتر می شود .
چله ی کوچک بحث را با برادر بزر گتر اینگونه
ادامه می دهد که من چنان برف و کـــولاکی بکنم که نه تنها از اینکه مردم نتوانند از خانه بیرون بروند ٬ بلکه افرادی
را در سـرمای بیابان ها و صحرا ها گیر می اندازم تا از سرما جان بدهند .
در
پایان این مطلب می توان گفت که اکثریت داستان ها و افسانه های قدیمی ما برگرفته از
واقعیت های زمانه بوده اند و با کمی تامل در این مطالب می توان تجربه های آموزنده
ای کسب کرد.
بیشتر بخوانید :
دیدگاه ها